داستان سگ و شیر و خر(از کتاب کلیله و دمنه)

ساخت وبلاگ
 

یک روز سگی از کنار
شیر خفته ای رد میشد .
وقتی سگ دید شیر خوابیده ، طنابی آورد و شیر را محکم به درختی بست!
وقتی شیر بیدار شد متوجه وضعیتش شد .
و سعی کردتا طناب را
باز کند اما نتوانست .
در همان هنگام خری در حال گذر بود .
شیر رو به خر کرد و گفت:
ای خر اگر مرا از این بند برهانی نیمی از جنگل را به تو میدهم .
خر ابتدا تردید کرد و بعد طناب را از دور دستان شیر باز کرد.
وقتی شیر رها شد و
خود را از خاک و گرد
و غبار خوب تکانید ،
رو به خر کرد و گفت:
من به تو نیمی از جنگل
را نمیدهم
خر با تعجب گفت:
ولی تو قول دادی!!!
شیر گفت :من به تو تمام جنگل را میدهم .
زیرا در جنگلی که سگان، دیگران را بند کشند و خران برهانند دیگر
ارزش زندگی
کردن ندارد...
"کلیله و دمنه"

بازدید فرماندار مشگین شهر از کمربند گردشگری پل معلق تا روستای باللوجه میرک...
ما را در سایت بازدید فرماندار مشگین شهر از کمربند گردشگری پل معلق تا روستای باللوجه میرک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : balluje بازدید : 2105 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1396 ساعت: 17:28