دهقان فداکار( ریزعلى خواجوى) درگذشت

ساخت وبلاگ
 
۱۱ آذر ۱۳۹۶ - ۲۱:۲۸

دهقان فداکار ‌خاطره‌ساز دهه شصتی‌ها درگذشت.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از تبریز، ریزعلى خواجوى که به‌دلیل عارضه شدید ریوى در بیمارستان امام رضا(ع) بسترى بود، دقایقى پیش دار فانى را وداع گفت.

به گزارش تسنیم، وی در 23 آبان 96 در سن 86سالگی بر اثر عارضه کلیوی و ریوی در بیمارستان خاتم‌الانبیای میانه بستری شده بود که  حال وی وخیم اعلام شده بود.

دهقان فداکار برای ادامه درمان به بیمارستان امام رضا(ع) در تبریز منتقل شد که پزشکان اعلام کردند وی به بیماری ذات الریه مبتلا شده است در نهایت این مرد فداکار در روز 11 آذر 96 در بیمارستان امام رضای تبریز دار فانی را وداع گفت.

درس دهقان فداکار | متن خاطره انگیز درس دهقان فداکار

(کتاب فارسی سوم دبستان)

ریزعلی خواجوی بازیگر نقش اول درس دهقان فداکار روز گذشته درگذشت. به همین مناسبت، متن درس دهقان فداکار را در ادامه منتشر می کنیم...

.

غروب یکی از روزهای سرد پاییز بود. خورشید در پشت کوه های پربرف یکی از روستاهای آذربایجان فرورفته بود. کار روزانه ی دهقانان پایان یافته بود. ریز علی هم دست از کار کشیده بود و به ده خود باز می گشت. در آن شب سرد و تاریک، نور لرزان فانوس کوچکی راه او را روشن می کرد. دهی که ریز علی در آن زندگی می کرد نزدیک راه آهن بود. ریز علی هر شب از کنار راه آهن می گذشت تا به خانه اش برسد. آن شب، ناگهان صدای غرش ترسناکی از کوه برخاست. سنگ های بسیاری از کوه فرو ریخت و راه آهن را مسدود کرد. ریز علی می دانست که، تا چند دقیقه دیگر، قطار مسافربری به آن جا خواهد رسید. با خود اندیشید که اگر قطار با توده های سنگ برخورد کند واژگون خواهد شد. از این اندیشه سخت مضطرب شد. نمی دانست در آن بیابان دور افتاده چگونه راننده ی قطار را از خطر آگاه کند. در همین حال، صدای سوت قطار از پشت کوه شنیده شد که نزدیک شدن آن را خبر داد.

ریز علی روزهایی را که به تماشای قطار می رفت به یاد آورد. صورت خندان مسافران را به یاد آورد که از درون قطار برای او دست تکان می دادند. از اندیشه ی حادثه ی خطرناکی که در پیش بود قلبش سخت به تپش افتاد. در جست و جوی چاره ای بود تا بتواند جان مسافران را نجات بدهد. ناگهان، چاره ای به خاطرش رسید. با وجود سوز و سرمای شدید، به سرعت لباسهای خود را از تن درآورد و بر چوبدست خود بست. نفت فانوس را بر لباسها ریخت و آن را آتش زد. ریز علی در حالی که مشعل را بالا نگاه داشته بود، به طرف قطار شروع به دویدن کرد. راننده قطار از دیدن آتش دانست که خطری در پیش است. ترمز را کشید. قطار پس از تکانهای شدید، از حرکت باز ایستاد. راننده و مسافران سراسیمه از قطار بیرون ریختند. از دیدن ریزش کوه و مشعل ریز علی، که با بدن برهنه در آنجا ایستاده بود، دانستند که فداکاری این مرد آنها را از چه خطر بزرگی نجات داده است.

روحش شاد باد.بنده از طرف خودم واهالی ولایت مدار وشهید پرور  روستای باللوجه میرک درگذشت دهقان فداکار رابه خانواده محترم و دوستداران ایشان  تسلیت می گویم.

بازدید فرماندار مشگین شهر از کمربند گردشگری پل معلق تا روستای باللوجه میرک...
ما را در سایت بازدید فرماندار مشگین شهر از کمربند گردشگری پل معلق تا روستای باللوجه میرک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : balluje بازدید : 142 تاريخ : چهارشنبه 25 بهمن 1396 ساعت: 10:05